تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
تداومدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence
پایی تداومsustaining pedal, damper pedal, loud pedal, open pedalواژههای مصوب فرهنگستانپایی سمت راست پیانو که فشار دادن آن صداگیرِ همة سیمها را جدا میکند و امکان ارتعاش آزادانة سیمهای مرتبط با نتهای اجراشده را فراهم میکند
تداوم مراقبتcontinuity of careواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی پزشکان و سازمانها برای ارائۀ بیوقفۀ خدمات در طول زمان و در سطوح و مکانهای مختلف با توجه به نیاز بیمار
پایی تداومsustaining pedal, damper pedal, loud pedal, open pedalواژههای مصوب فرهنگستانپایی سمت راست پیانو که فشار دادن آن صداگیرِ همة سیمها را جدا میکند و امکان ارتعاش آزادانة سیمهای مرتبط با نتهای اجراشده را فراهم میکند
تداوم مراقبتcontinuity of careواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی پزشکان و سازمانها برای ارائۀ بیوقفۀ خدمات در طول زمان و در سطوح و مکانهای مختلف با توجه به نیاز بیمار
تداوم مراقبتcontinuity of careواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی پزشکان و سازمانها برای ارائۀ بیوقفۀ خدمات در طول زمان و در سطوح و مکانهای مختلف با توجه به نیاز بیمار
متداوملغتنامه دهخدامتداوم . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) کسی که لازم گیرد و پایدار ماند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداوم شود.
پایی تداومsustaining pedal, damper pedal, loud pedal, open pedalواژههای مصوب فرهنگستانپایی سمت راست پیانو که فشار دادن آن صداگیرِ همة سیمها را جدا میکند و امکان ارتعاش آزادانة سیمهای مرتبط با نتهای اجراشده را فراهم میکند
متداومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، مسلسل، بیوقفه، مداوم، پیوسته، دائم، گردشی، مستمر، بیانقطاع، بدون وقفه، بیامان دنبالهدار، ادامهدار، پشتدار، سریال، مکرر پیاپی، پیدرپی، یکبند، یکریز، پشتسرهم، متوالی بههم بسته همیشگی، دائمی، ابدی، دورهای، مدام مداوم [درحرکت و عمل]