ترئیسلغتنامه دهخداترئیس . [ ت َ ] (ع مص ) مهتر کردن . (زوزنی ).مهتر گردانیدن کسی را بر قومی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رئیس گردانیدن . (اقرب الموارد) (المنجد).
ایوان آبسنگreef terrace, reef-front terraceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی فرسایشیافته شبیه به طاقچه یا نیمکت که شیب دریاسو (seaward) دارد
پادگانهterraceواژههای مصوب فرهنگستانسطح دراز و باریک و بهنسبت تراز یا اندکی شیبدار با پهناوری کمتر از دشت که دو دامنۀ پرشیب آن را محصور کند
پادگانۀ رودپیچmeander terraceواژههای مصوب فرهنگستانپادگانۀ رودخانهای کوچکی که براثر حرکت جانبی رودپیچ و بریده شدن سیلابدشتهای قدیمی و مرتفع ایجاد میشود
پادگانۀ زمینلغزهایlandslide terraceواژههای مصوب فرهنگستانپادگانهای کوتاه با سطحی ناهموار که براثر زمینلغزه ایجاد میشود
ترییسلغتنامه دهخداترییس . [ ت َ ] (ع مص ) مهتر گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به ترئیس شود.