ترابرددیکشنری فارسی به انگلیسیcarriage, conveyance, draft, freight, haul, transit, transport, transportation
ترابُرد واسوretrograde transportواژههای مصوب فرهنگستانانتقال ویروسها در اعصاب در جهت عکس جریان اصلی ورود
ترابُرد 1transportواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی مواد در سامانههای زیستی از خلال غشا، بهویژه غشای یاخته
ترابُرد 2transvectionواژههای مصوب فرهنگستانماتریسی مربعی که همۀ درایههای واقع بر قطر اصلی آن برابر یک و دیگر درایههای آن بهجز یکی از آنها همگی برابر صفرند
ترابُرد پیرایاختهایparacellular transportواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی مواد ازطریق لایههای یاختهای با عبور از فضاهای بینِیاختهای
انتقال تابشیradiative transferواژههای مصوب فرهنگستانانتقال گرما ازطریق تابش الکترومغناطیسی متـ . ترابُرد تابشی radiative transport
نظریۀ ترابُردtransport theoryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از مکانیک آماری و نظریۀ جنبشی که با توصیف آماری پدیدههای ترابُرد مولکولها سروکار دارد