ترازِ پذیرندهacceptor levelواژههای مصوب فرهنگستانتراز انرژی در نیمرسانا که ناشی از وجود اتمهای پذیرنده است
تراشلغتنامه دهخداتراش . [ ت َ ] (اِمص ، اِ) طمع و توقع. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). کنایه از طمع باشد. (انجمن آرا) : همه یار تو از بهر تراشندپی لقمه هوادار تو باشند. ناصرخسرو.در ترا
طرازلغتنامه دهخداطراز. [ طِ ] (نف مرخم ) طرازنده . نظم و ترتیب و آرایش دهنده : هیچ شه را چنین وزیر نبودمملکتدار و کار ملک طراز. فرخی .بیشتر درترکیب های به کار رود: عنوان طراز، خنده ٔ طراز، و غیره .- دین طراز</s
تراز دهندهdonor levelواژههای مصوب فرهنگستانتراز انرژی واقع در فاصلۀ بین نوار رسانش و نوار ظرفیت که نزدیک به نوار رسانش بعد از تراز پذیرنده قرار دارد