لغتنامه دهخدا
ترافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) همراهی کردن . (زوزنی ) (دهار) (آنندراج ). بهم یار بودن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج ). همدیگر همراه شدن در سفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به اصطلاح ، گفتن شعر است بر وجهی که هر مصرع او را با مصرع بیتی از آن شعر که من