خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تربص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تربص
/tarabbos/
معنی
۱. انتظار کشیدن.
۲. صبر کردن و نگران پیشامد بودن.
۳. چشمداشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تربص
لغتنامه دهخدا
تربص . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). چشم داشتن و انتظار چیزی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انتظار. (اقرب الموارد) (المنجد) : للذین یؤ...
-
تربص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarabbos ۱. انتظار کشیدن.۲. صبر کردن و نگران پیشامد بودن.۳. چشمداشت.
-
تربص
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چشم داشتن ، انتظار کشیدن .
-
واژههای مشابه
-
تَرَبُّصُ
فرهنگ واژگان قرآن
انتظار
-
واژههای همآوا
-
تربث
لغتنامه دهخدا
تربث . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) درنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ کردن و بازایستادن . (آنندراج ). تمکث . (اقرب الموارد). تمکث و تباطؤ. (المنجد) : خدیو گیتی ستان را در اوقات تلبث در آن کشورو تربث در آن بوم...
-
تَرَبُّصُ
فرهنگ واژگان قرآن
انتظار
-
جستوجو در متن
-
چشم درراهی
لغتنامه دهخدا
چشم درراهی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (حامص مرکب ) چشم براهی .چشم برراهی . انتظار. تربص . رجوع به چشم برراهی شود.
-
اشهر
لغتنامه دهخدا
اشهر. [ اَ هَُ ] (ع اِ) ج ِ شهر. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). ماهها. شهور: تربص اربعة اشهر. (قرآن 226/2). و رجوع به همان سوره آیه ٔ 234 و سوره ٔ 9 آیه ٔ 2 و سوره ٔ 65 آیه 4 شود.
-
متربص
لغتنامه دهخدا
متربص . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) چشم دارنده و انتظار چیزی نماینده . (آنندراج ). چشم دارنده و انتظاردارنده و منتظر. || بند کننده ٔغله به انتظار گرانی . (ناظم الاطباء). محتکر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به تربص شود.
-
ربصة
لغتنامه دهخدا
ربصة. [ رُ ص َ ] (ع اِمص ) گوناگونی رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اختلاف رنگ . رُبْشة. (از اقرب الموارد). || چشم داشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تربّص . (اقرب الموارد). || مدت انتظار زن در خانه ٔ شوی وقتی که او جماع...
-
عدة
لغتنامه دهخدا
عدة. [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ) عده . گروه . (اقرب الموارد). گروه . عده ٔ کتب ، جماعت کتب . (منتهی الارب ). یقال عندی عدة کتب . و رأیت عدة رجال و عدة نساء؛ أی جماعة منهم . (از اقرب الموارد). || شمار. (آنندراج ). || شمردن . (ترجمان القرآن ). || مدت سوک زن ...
-
مکث
لغتنامه دهخدا
مکث . [ م َ ] (ع اِمص ) درنگ و انتظار. (ناظم الاطباء). ایست . تربص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وز غلو خلق و مکث و طمطراق تافت بر آن مار خورشید عراق . مولوی .مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجدهست در مذهب مفتی سخای تو حرام . وحشی .- طول المکث ؛ درن...