ترببلغتنامه دهخداتربب . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ): تربب کودک ؛ پرورد کردن او را تا بالغ شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || فا هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
تربیبلغتنامه دهخداتربیب . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پروردن کودک را تا بالغ گردد. || خوشبو کردن روغن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تربیبلغتنامه دهخداتربیب . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پروردن کودک را تا بالغ گردد. || خوشبو کردن روغن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
مدرسةدیکشنری عربی به فارسیمدرسه , اموزشگاه , مکتب , دبستان , دبيرستان , تحصيل در مدرسه , تدريس درمدرسه , مکتب علمي يا فلسفي , دسته , جماعت همفکر , جماعت , گروه , دسته ماهي , گروه پرندگان , تربيب کردن , بمدرسه فرستادن , درس دادن
لسان الابللغتنامه دهخدالسان الابل . [ ل ِ نُل ْ اِ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) حکیم مؤمن گوید: غیر رعی الابل است . نباتش مابین گیاه و درخت و پرشاخ و پراکنده و مربع و مایل بسفیدی و برگش شبیه به برگ به و از آن درازتر و عرضش کمتر و با زغب نرمی سفید و ثقیل الرائحة مایل بخوبی و ثمرش زرد مایل به پهنی و منبت او ز
مرشدلغتنامه دهخدامرشد. [ م ُ ش ِ ](ع ص ، اِ) نعت فاعلی است از مصدر ارشاد. راه راست نماینده . (غیاث ) (آنندراج ). هدایت کننده . (از اقرب الموارد). ارشادکننده . دلیل . رهبر. رهنمون . راهنما. هادی . راهبر. دستگیر : ... من یهداﷲ فهو المهتدو من یضلل فلن تجد له ولیاً مرشداً.
تربیبلغتنامه دهخداتربیب . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پروردن کودک را تا بالغ گردد. || خوشبو کردن روغن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تربیبلغتنامه دهخداتربیب . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پروردن کودک را تا بالغ گردد. || خوشبو کردن روغن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).