تراسپاری 1translocation 1واژههای مصوب فرهنگستانحرکت آب و مواد معدنی و آلی از یک بخش به بخش دیگر گیاه
تراسپاری فامتنیchromosomal translocationواژههای مصوب فرهنگستانتبادل قطعات فامتنهایی که همساخت نیستند متـ .تراسپاری 2 translocation 2
ترسکارلغتنامه دهخداترسکار. [ ت َ ] (ص مرکب ) کسی که از خدا می ترسد. مقدس و پارسا. (ناظم الاطباء). خاشع. متقی . ترسنده از خدا. ترسگار : یکی جامه ٔ ترسکاران بخواست بیامد سوی داور داد راست نیایش همی کرد خود با پدربدان آفریننده ٔ دادگر.
گارلغتنامه دهخداگار. (پسوند) اِفاده ٔ فاعلیت (صیغه ٔ مبالغه ) کند وقتی که به ریشه ٔ فعل که معادل با مفرد امر حاضر است درآید : آمرزگار:گناه من ارنامدی در شمارترا نام کی بودی آمرزگار. نظامی .دعا را به آمرزش آور بکارمگر رحمتی