تروهیدنلغتنامه دهخداتروهیدن . [ ت َ دَ ] (مص )... من گمان میکنم تروهیدن و ترومیدن مجعول است . اصل پژوهیدن بوده در هر دو بیت عنصری و بدر جاجرمی ... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هر که را باز تروهی تو دشمن گیری که بگیتی همه خائن تن و با نقصان است . <p class="autho
تراویدنلغتنامه دهخداتراویدن . [ ت َ دَ ] (مص ) چکیدن . (جهانگیری ). چکیدن و تراوش کردن آب و امثال آن باشد. (برهان ). رفتن آب به پالا اندک اندک و چکیدن بنرمی و آهستگی . (آنندراج ). چکیدن وتراوش کردن و ترشح نمودن و رشحه رشحه خارج شدن آب و شراب و جز آن . (ناظم الاطباء). ترشیح . (مجمل اللغه ). ترشح
تراویدنفرهنگ فارسی عمید۱. خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی.۲. ترشح کردن؛ تراوش کردن؛ چکیدن: ◻︎ گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست (بابا افضل: ۲۳ حاشیه).
تراویدندیکشنری فارسی به انگلیسیissue, dribble, exude, infiltrate, leak, ooze, percolate, permeate, secrete, seep, spew, sweat, transfuse, well
تروهیدهلغتنامه دهخداتروهیده . [ ت َ / ت ِ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی اندوخته و آمیخته باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). بر وزن ترومیده که سابقاً مرقوم شد و بهمان معنی آمده بدرجاجرمی گفته ... (انجمن آرا) (آنندراج ). محشی فرهنگ اسدی نخج