تریاسهفرهنگ فارسی عمیددورۀ اول از دوران دوم زمینشناسی که زمین آبوهوای گرم داشته و حشرات بسیار و نخستین نوع پستانداران در آن وجود داشتهاند.
تراسةلغتنامه دهخداتراسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) سپرسازی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تراشهلغتنامه دهخداتراشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ) (از: تراش + َه ، پسوند نسبت ) تراشیده شده و آنچه از تراش برآمده باشد. (از برهان ). آنچه از تراشیدن چیزی بهم رسد چون تراشه ٔ چوب و تراشه ٔ قلم و تراشه ٔ خربزه و مانند آن . (آنندراج ). آنچه هنگام تراشیدن چوب و قلم
تراشهلغتنامه دهخداتراشه . [ تْرا / ت ِ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) آلت تنفس حیوانات . این کلمه در بعضی کتب علمی زبان فارسی آمده : و دیگری کشتن لارو است و چون در این مرحله تنفس بواسطه ٔ تراشه هائی که بتوسط سوراخها درسطح بدن باز میشوند و مستقیماً مجاور هوای خارج هستند
تراصعلغتنامه دهخداتراصع. [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) برجستن گنجشک نر بر ماده ، یقال : تراصعت العصافیر؛ اذا تسافدت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). برجستن گنجشک نر بر ماده . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
تراصةلغتنامه دهخداتراصة. [ ت َ ص َ] (ع مص ) محکم و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). فهوتریص ؛ ای محکم شدید. (المنجد) (از اقرب الموارد).