لغتنامه دهخدا
تجفجف . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) خشک شدن . (زوزنی ). نیم خشک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجفجف الثوب ابتل ثم جف و فیه ندی فان یبس کل الیبس قیل قف . (اقرب الموارد). تر شد جامه پس خشکیدو در او نمی هست . (شرح قاموس ). || پر بادگردیدن پرنده . (منتهی الا