تزیین زیرلعابیunderglaze decorationواژههای مصوب فرهنگستانپوششی که برای تزیین بر روی بدنۀ خام یا بیسکویتشده (fried biscuit/ bisque) قرار میگیرد و سپس با یک لعاب شفاف پوشیده میشود
تجنلغتنامه دهخداتجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) (رود...) رود تجن از کوه نیزآباد (در دهستان پشتکوه ، بخش دودانگه ) سرچشمه میگیرد و رودهای مشهوری که به آن می پیوندد عبارتند از: لاجیم رود، رود فریم ، زارمرود، گرمابرود و از جنوب بشمال جریان دارد و در هشت هزارگزی جنوب ساری از کوهستان خارج شده و از خاورش
تجنلغتنامه دهخداتجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران است که در بیست وچهارهزارگزی شمال ورامین و سه هزارگزی راه خراسان قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 72 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جاجرود و محصول آنجا صیفی و چغندر قن
تجنلغتنامه دهخداتجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهیست جزء دهستان لفمجان در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در هفت هزارگزی باختر لاهیجان و در کنار راه فرعی کیسم قرار دارد. جلگه ای معتدل و مرطوب است و 201 تن سکنه دارد. آب آن از نهر کیاجو منشعب از سفیدرود است و محصول آنج
تجنلغتنامه دهخداتجن . [ ت َ ج َ ] (اِخ ) هریرود پس از عبور از سرحد شرقی ایران ، تجن نامیده میشود و وارد ریگزار خوارزم میگردد. قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه ٔ تجند آرد: از رودهای آسیای میانه که چون از هرات میگذرد هریرود نام دارد، آنگاه با چند رود دیگر می پیوندد و از سرحد ایران و افغانستان می
تجنلغتنامه دهخداتجن . [ ت َ ج ِ ](اِخ ) دهی از دهستان پسکوه در بخش قاین شهرستان بیرجند است که در سی وپنج هزارگزی باختر قاین قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از
تزیینلغتنامه دهخداتزیین . [ ت َزْ ] (ع مص ) آراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیاراستن . (زوزنی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ای جان
تزیینornamentationواژههای مصوب فرهنگستان[موسیقی] تغییر موسیقی، معمولاً با اضافه کردن نتها، بهمنظور زیباتر یا مؤثرتر کردن آن یا نشان دادن تواناییهای اجراکننده [هنرهای تجسمی] افزودن عناصر تزیینی به یک سطح یا فضای دوبعدی برای زیباتر کردن آن
تزیینلغتنامه دهخداتزیین . [ ت َزْ ] (ع مص ) آراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیاراستن . (زوزنی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ای جان
پخت تزیینenamel firingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند حرارتدهی پس از ایجاد پوششهای عموماً تزئینی با رنگ و مواد فلزی، مانند طلا، که معمولاً در دمای 700 تا 800 درجۀ سلسیوس صورت میگیرد و باعث تثبیت و دوام پوشش میشود
تزیینornamentationواژههای مصوب فرهنگستان[موسیقی] تغییر موسیقی، معمولاً با اضافه کردن نتها، بهمنظور زیباتر یا مؤثرتر کردن آن یا نشان دادن تواناییهای اجراکننده [هنرهای تجسمی] افزودن عناصر تزیینی به یک سطح یا فضای دوبعدی برای زیباتر کردن آن