تسفططفرهنگ فارسی معین(تَ سَ طُ) (مص ل .) 1 - احمق شدن . 2 - هذیان گفتن . 3 - انکار حقایق کردن ، سوفسطایی کردن .
تصفتتلغتنامه دهخداتصفتت . [ ت َ ص َ ت ُ ] (ع مص ) چالاک و توانا شدن .(منتهی الارب ). بمعنی تصفت است که توانا و چالاک گردیدن باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.