راهبُرد تسهیلیfacilitation strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که بهمنظور آماده شدن برای گفتوگوی جاری و مدیریت آن به کار رود
تسلالغتنامه دهخداتسلا. [ ت َ س َل ْ لا ] (ع ، اِ) دلاسایی و خاطرنوازی . آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی . (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج در ذیل تسلی آرد: سنجر کاشی تسلا و همچنین تعدا، هر دو به الف استعمال کرده : گر زآنکه در این خجسته مطلب اقبال توام دهد تسلا.<
تسلافرهنگ نامها(تلفظ: tasallā) (عربی) آرامش یافتن یا کم شدن اندوه ، آرامش ؛ (در قدیم) خشنود ، خرسند ، راضی.
راحةدیکشنری عربی به فارسیراحت , اسودگي , اسايش , مايه تسلي , دلداري دادن (به) , اسايش دادن , راحتي , تسهيلا ت , حق ارتفاقي , راحت شدن از درد , منزل , تن اسايي , فرصت , مجال , وقت کافي , فراغت , گذاردن , ارميدن , دراز کشيدن , غنودن , سامان , استراحت