تشریفاتلغتنامه دهخداتشریفات . [ ت َ ] (ع اِ) آرایش و زینتی که جهت پذیرائی میهمان محترم در خانه دهند و آنچه از مأکول و مشروب برای وی حاضر نمایند. (ناظم الاطباء). تکلفی که میزبان جهت خوشگذرانی میهمان کند.
تصرفاتلغتنامه دهخداتصرفات . [ ت َ ص َرْ رُ ] (از ع ، اِ) معامله جات وتملکات و اموال و جمع کل اخراجات . (ناظم الاطباء).
تشریفاتچیلغتنامه دهخداتشریفاتچی . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کسی که برای پذیرایی میهمان محترم میگمارند. (ناظم الاطباء). مهماندار.
تشریفاتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ظاهرسازی ۲. بیمحتوا ۳. تجملی، تکلفآمیز ۴. مناسب تشریفات ۵. هوادار تشریفات، پایبند تشریفات ۶. متکلف
emceesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسمس، رئيس تشریفات، رئيس تشریفات کردن، رئيس تشریفات شدن، بعنوان رئيس تشریفات عمل کردن
emceeدیکشنری انگلیسی به فارسیامثال، رئيس تشریفات، رئيس تشریفات کردن، رئيس تشریفات شدن، بعنوان رئيس تشریفات عمل کردن
emceeingدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک کننده، رئيس تشریفات کردن، رئيس تشریفات شدن، بعنوان رئيس تشریفات عمل کردن
تشریفاتچیلغتنامه دهخداتشریفاتچی . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کسی که برای پذیرایی میهمان محترم میگمارند. (ناظم الاطباء). مهماندار.
تشریفات تنزل پایگاهstatus degradation ceremonyواژههای مصوب فرهنگستانهر فرایندی، مانند محکومیت قضایی یا رسوایی مطبوعاتی، که درطی آن پایگاه فرد در اجتماع تنزل یابد
خدمات خودروِ تشریفاتlimousine serviceواژههای مصوب فرهنگستانخدمات مربوط به انتقال مهمانها، بهویژه از فرودگاه به مهمانخانه یا بهعکس، با خودروهای تشریفات