تشریقلغتنامه دهخداتشریق . [ ت َ ] (ع مص ) گوشت قدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قدید کردن گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قدید کردن گوشت در آفتاب . (از اقرب الموارد). || بسوی مشرق شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سوی مشرق شدن و روی به شرق کردن . (منتهی الارب ) (ا
تشریقفرهنگ فارسی عمید۱. روشن ساختن؛ نور انداختن.۲. زیباروی شدن.۳. بهسوی مشرق توجه کردن.۴. خشکانیدن گوشت در آفتاب.۵. سه روز بعد از عید قربان که در قدیم عربها گوشتهای قربانی را خشک میکردند.
تشریقفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - روشن کردن . 2 - به سوی مشرق توجه کردن . 3 - نهادن پاره های گوشت در آفتاب تا خشک شود. ایام ~ : سه روز پس از عید قربان که در آن ، در قدیم گوشت های قربانی را خشک می کردند.
تسرقلغتنامه دهخداتسرق . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) اندک اندک دزدی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || دزدیده نگریستن و شنیدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسریقلغتنامه دهخداتسریق . [ ت َ ] (ع مص ) منسوب کردن به دزدی . (تاج المصادر بیهقی ). به دزدی منسوب کردن . (زوزنی ). به دزدی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || دزدی کردن . (بمعنی سرق ) (اقرب الموارد) (از المنجد): «لاتحسبن
تشرقلغتنامه دهخداتشرق . [ ت َ ش َرْ رُ ] (ع مص ) در آفتابگاه نشستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تشریکلغتنامه دهخداتشریک . [ ت َ ] (ع مص ) شراک درنعلین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نعلین را شراک کردن . (زوزنی ). شراک ساختن برای نعلین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراک بستن نعلین را. (آنندراج ). بند انداختن کفش را. (از اقرب الموارد). || فروختن بعض خریده را به قیمت خریده . (منتهی الارب )