تشفیفلغتنامه دهخداتشفیف . [ ت َ ] (ع مص ) سودمند شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || افزون گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سست و ضعیف گردیدن اندوه . (از اقرب الموارد).
تصفیفلغتنامه دهخداتصفیف . [ت َ ] (ع مص ) رسته کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به صف ایستادن و ایستاده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به صف شود.
افزون گردیدنلغتنامه دهخداافزون گردیدن . [ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) افزون شدن . بسیار شدن . فزون گشتن . اکراء. تشفیف . (از منتهی الارب ). رجوع به افزون و ترکیبات آن شود.