خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشیخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشیخ
/tašayyox/
معنی
۱. شیخ شدن؛ پیر شدن.
۲. خود را پیر نشان دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشیخ
لغتنامه دهخدا
تشیخ . [ ت َ ش َی ْ ی ُ ] (ع مص ) خواجه و پیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیرشدن . (از اقرب الموارد). || پیری نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة):شیئان عجیبان هما ابرد من یخ شیخ یتصبی و صبی ٌ یتشیخ .(یادداشت ...
-
تشیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašayyox ۱. شیخ شدن؛ پیر شدن.۲. خود را پیر نشان دادن.
-
تشیخ
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) شیخ شدن ، پیر گردیدن .
-
جستوجو در متن
-
پیری نمودن
لغتنامه دهخدا
پیری نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تشیّخ . (تاج المصادر بیهقی ). پیری کردن .
-
متشیخ
لغتنامه دهخدا
متشیخ . [ م ُ ت َ ش َی ْ ی ِ ](ع ص ) خواجه و پیرشونده . (آنندراج ). شیخ شده و خواجه و پیر گشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن که خود را به پیری زند. و رجوع به تشیخ شود.