تصاتلغتنامه دهخداتصات . [ ت َ صات ت ] (ع مص ) همدیگر جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تَشت / طشتگویش خلخالاَسکِستانی: tašt دِروی: tašt شالی: tašt کَجَلی: tašt کَرنَقی: tašt کَرینی: tašt کُلوری: tašt گیلَوانی: tašt لِردی: tašt
تَشت/ طَشتگویش کرمانشاهکلهری: tayšt گورانی: tasma سنجابی: tasma کولیایی: tasma زنگنهای: tayšt جلالوندی: tayšt زولهای: tayšt کاکاوندی: tayšt هوزمانوندی: tayšt
تسودلغتنامه دهخداتسود. [ ت َ س َ وْ وُ ] (ع مص ) نکاح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزوج . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). مطاوع تسوید.(از المنجد). و رجوع به تسوید شود. || کارزار کردن قوم : تسودالقوم اقتتلوا. (از متن اللغة).
تسویتلغتنامه دهخداتسویت . [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) تسویة: دوازده خانه را تسویت چگونه باید کردن . (التفهیم بیرونی ص 309). و رجوع به تسویة و تسویة البیوت و التفهیم چ جلال همایی صص 309 - 311 شود.<
متصاتلغتنامه دهخدامتصات . [ م ُ ت َ صات ت ] (ع ص ) (از «ص ت ت ») با همدیگر جنگ کننده . (آنندراج ). جنگ کننده ٔ با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصات شود.
متصاتلغتنامه دهخدامتصات . [ م ُ ت َ صات ت ] (ع ص ) (از «ص ت ت ») با همدیگر جنگ کننده . (آنندراج ). جنگ کننده ٔ با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصات شود.
انتصاتلغتنامه دهخداانتصات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مختصاتفرهنگ فارسی معین(مُ تَ صّ) [ ع . ] (اِ.) مجموعة دو یا سه عددی که به کمک آنها وضع یک نقطه در صفحه یا در فضا یا بر روی کره مشخص می شود.