تشفیةلغتنامه دهخداتشفیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) سودمند گردیدن . || افزون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تسفعلغتنامه دهخداتسفع. [ ت َ س َف ْ ف ُ ] (ع مص ) گرم شدن به آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): اتیتنی فی غداة قِرَّة و انا اتسفع بالنار. (اقرب الموارد).
تسفهلغتنامه دهخداتسفه . [ ت َ س َف ْ ف ُه ْ ] (ع مص )سفاهت شنوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن باد درخت را. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). کج و سایه دار گردیدن باد شاخها را و جنبانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقر
تسفیحلغتنامه دهخداتسفیح . [ ت َ] (ع مص ) کار بیهوده کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسفیعلغتنامه دهخداتسفیع. [ ت َ ] (ع مص ) سوختن آتش و باد گرم روی را و رنگ گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
تصفیهفرهنگ فارسی عمید۱. پاک کردن؛ پاکیزه ساختن.۲. صافی کردن؛ بیآلایش کردن چیزی؛ خالص کردن؛ پالودن.۳. امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن.۴. رفع اختلاف کردن.⟨ تصفیهٴ حساب: = تسویهحساب
تصفیهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تزکیه، تهذیب ۲. پالایش ۳. پاکسازی، فیلتر ۴. تفریغحساب، رفع اختلاف ۵. پاک کردن، پالودن، صاف کردن ≠ آلودن ۶. رفع اختلاف کردن
تصفیهفرهنگ فارسی عمید۱. پاک کردن؛ پاکیزه ساختن.۲. صافی کردن؛ بیآلایش کردن چیزی؛ خالص کردن؛ پالودن.۳. امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن.۴. رفع اختلاف کردن.⟨ تصفیهٴ حساب: = تسویهحساب
پیشتصفیهpretreatmentواژههای مصوب فرهنگستان1. فرایندهایی برای کاهش یا حذف یا سرشتگردانی آلایندههای فاضلاب غیرخانگی قبل از تخلیۀ آن به شبکۀ جمعآوری فاضلاب 2. فرایند تصفیهای که آب را برای فرایندهای اصلی تصفیه آماده میکند