تشویبلغتنامه دهخداتشویب . [ ت َش ْ ] (ع مص ) نرم راندن . || دفع کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): شوب عنه ؛ دافع و نضح عنه فلم یبالغ. (اقرب الموارد).
تصوبلغتنامه دهخداتصوب . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) به نشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرودآمدن از بالا به نشیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروشدن ، ضد برآمدن . (از اقرب الموارد). || فرودآوردن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن باران . (آنندراج ).
تصویبلغتنامه دهخداتصویب . [ ت َص ْ ] (ع مص ) کسی را در کاری به صواب منصوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). راستگوی دانستن کسی را و راستگوی شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راست ودرست داشتن و راستی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به نشیب فرود آوردن . (تاج المصادر بی
تصویبفرهنگ فارسی عمید۱. به راستی و درستی امری حکم کردن؛ رٲی به درستی کاری دادن؛ تٲیید؛ راستودرست دانستن.۲. راستگو دانستن.۳. (سیاسی) رٲی موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران.
لابی کردنlobby 3واژههای مصوب فرهنگستاناِعمال نفوذ بر قانونگذاران یا مسئولان اجرایی برای وضع یا تصویب قانون یا سیاستی مشخص به نفع فرد یا گروهی خاص
گروه لابیlobby 2واژههای مصوب فرهنگستانگروهی که برای وضع یا تصویب قانون یا سیاستی مشخص به نفع فرد یا گروهی خاص بر قانونگذاران یا مسئولان اجرایی اعمال نفوذ میکند متـ . لابی
مؤسسانلغتنامه دهخدامؤسسان . [ م ُ ءَس ْ س ِ ] (اِ) ج ِ فارسی مؤسس . بنیانگذاران . (از یادداشت مؤلف ).- مجلس مؤسسان ؛ مجلسی مرکب از نمایندگان مردم برای تعیین امور مهم مملکت از قبیل تصویب قانون اساسی یا تغییر مواد آن .
تصویبلغتنامه دهخداتصویب . [ ت َص ْ ] (ع مص ) کسی را در کاری به صواب منصوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). راستگوی دانستن کسی را و راستگوی شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راست ودرست داشتن و راستی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به نشیب فرود آوردن . (تاج المصادر بی
تصویبفرهنگ فارسی عمید۱. به راستی و درستی امری حکم کردن؛ رٲی به درستی کاری دادن؛ تٲیید؛ راستودرست دانستن.۲. راستگو دانستن.۳. (سیاسی) رٲی موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران.
تصویبدیکشنری فارسی به انگلیسیapprobation, approval, confirmation, enactment, passage, passing, ratification, sanction
تصویبلغتنامه دهخداتصویب . [ ت َص ْ ] (ع مص ) کسی را در کاری به صواب منصوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). راستگوی دانستن کسی را و راستگوی شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راست ودرست داشتن و راستی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به نشیب فرود آوردن . (تاج المصادر بی
تصویبفرهنگ فارسی عمید۱. به راستی و درستی امری حکم کردن؛ رٲی به درستی کاری دادن؛ تٲیید؛ راستودرست دانستن.۲. راستگو دانستن.۳. (سیاسی) رٲی موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران.