لغتنامه دهخدا
اطلاء. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) بمعنی مطاوعه ٔ مجرد آن است . تطلی . (از متن اللغة). رجوع به تطلی و طَلْی شود. اندوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خویشتن را بقطران و جز آن مالیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خویشتن به عطر اندودن . (از متن اللغة