تَظَاهَرَافرهنگ واژگان قرآنآن دو دست به دست هم دادند-آن دو از هم پشتيباني کردند-آن دو پشت به پشت هم دادند
تجاهرلغتنامه دهخداتجاهر. [ ت َ هَُ ] (ع مص ) تظاهر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). خود را به چیزی آشکار کردن . (فرهنگ نظام ): تجاهر بفسق ؛ تظاهر بدان . || ظاهر و آشکار شدن در محضر عام . (ناظم الاطباء).
تجوهرلغتنامه دهخداتجوهر. [ ت َ ج َ هَُ ] (ع مص ) جوهر شدن . (قطر المحیط). کلمه ٔ تجوهر بمعنای جوهریت و حقیقت جوهری اشیاء است . و اراده میکنند ذاتیات و حقایق جوهری اشیاء را و در حقیقت آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد...(فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به جوهر شود.
تظاهرلغتنامه دهخداتظاهر. [ ت َ هَُ ] (ع مص ) هم پشت شدن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یارمند شدن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکدیگر را یاری نمودن . مددگاری و با هم پشت دادگی . (ناظم الاطباء). باهم پشتی دادن و مددگاری کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به پش
احساسfeelingواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در هر زمان و مکان ممکن است عارض شود و ذهن را موقتاً اشغال کند، بیآنکه لزوماً تظاهری داشته باشد و نیز ممکن است در تصمیمگیری دخالت داشته باشد و منشأ عمل یا حرکتی شود
زحمت کم کردنلغتنامه دهخدازحمت کم کردن . [ زَ م َ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب )(در تداول عامه ٔ امروز پارسی زبانان ) رفع تصدیع کردن و زحمت بر گرفتن . این ترکیب بیشتر بعنوان تعارف و گاه نیز برای طنز و سخریه بکار میرود و در مورد اخیرگویند مخاطب خود را که احیاناً صاحب خانه و میزبانست در حقیقت متهم میکند به این
احمدلغتنامه دهخدااحمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الاشعث الفارسی ، مکنی به ابوجعفر. طبیب و فیلسوفی از مردم فارس صاحب تألیفات کثیره در حکمت و طب . ابن ابی اصیبعة در عیون الانباء گوید: احمد را عقلی وافر و رائی سدید بود با تفقه در دین و محب خیر بود و سکینه و وقاری تمام داشت و در علو
اعتصابلغتنامه دهخدااعتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص )صبر گزیدن و خوشنود شدن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و بدین معنی با حرف «باء» متعدی شود. || عصبه عصبه شدن قوم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بستن فخذناقه را برای دوشیدن . (از منتهی الارب ). بس