تعاونیفرهنگ فارسی عمید۱. بر مبنای تعاون.۲. (اقتصاد) بنگاهی که با همکاری اعضای آن و برای تٲمین منافع تمامی اعضا راهاندازی و اداره میشود.۳. (اسم) هریک از شرکتهایی که بهوسیلۀ اتوبوس، و بعضاً سواری، به حمل مسافران برونشهری میپردازند.
تعاونیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به تعاون . 2 - مجموعه ای که با کمک اعضای آن و برای تأمین منافع همة اعضا تشکیل می شود (اقتصاد).
تعاونیفرهنگ فارسی عمید۱. بر مبنای تعاون.۲. (اقتصاد) بنگاهی که با همکاری اعضای آن و برای تٲمین منافع تمامی اعضا راهاندازی و اداره میشود.۳. (اسم) هریک از شرکتهایی که بهوسیلۀ اتوبوس، و بعضاً سواری، به حمل مسافران برونشهری میپردازند.
تعاونیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به تعاون . 2 - مجموعه ای که با کمک اعضای آن و برای تأمین منافع همة اعضا تشکیل می شود (اقتصاد).
تعاونیفرهنگ فارسی عمید۱. بر مبنای تعاون.۲. (اقتصاد) بنگاهی که با همکاری اعضای آن و برای تٲمین منافع تمامی اعضا راهاندازی و اداره میشود.۳. (اسم) هریک از شرکتهایی که بهوسیلۀ اتوبوس، و بعضاً سواری، به حمل مسافران برونشهری میپردازند.
خدمات مرجع تعاونیcooperative referenceواژههای مصوب فرهنگستانخدمات مرجعی که ازطریق آن کتابخانهای براساس توافقنامۀ رسمی، کاربر یا پرسش کاربر را به کتابخانه یا مؤسسۀ اطلاعاتی دیگر ارجاع میدهد