تعدیل شارش،تعدیل جریانflow equalizationواژههای مصوب فرهنگستانذخیرهسازی آب یا فاضلاب در یک مخزن برای فروکاستن نوسانات یا غلظت جریان یا هر دو
تحذللغتنامه دهخداتحذل . [ ت َ ح َذْ ذُ ] (ع مص ) تحذل بر کسی ؛ مهربان گردیدن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ترسیدن برای کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تهدللغتنامه دهخداتهدل . [ ت َ هََ دْ دُ ] (ع مص ) فروهشته شدن . (زوزنی ). فروهشته شدن پوست خصیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || سست گردیدن لب . || فروافتادن شاخهای درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهدیل شود.
تهدیللغتنامه دهخداتهدیل . [ ت َ ] (ع مص ) فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لُنج و شاخه و امثال آن . (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود.
تعدیللغتنامه دهخداتعدیل . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن . یقال :عدل الحکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی . (از اقرب الموارد). راستی و درستی و ب
تعدیللغتنامه دهخداتعدیل . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن . یقال :عدل الحکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی . (از اقرب الموارد). راستی و درستی و ب
تعدیلadjustment 1واژههای مصوب فرهنگستانروشی آماری برای دست یافتن به سنجههای قابلمقایسه در جمعیتهایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوتاند
جرح و تعدیللغتنامه دهخداجرح و تعدیل . [ ج َ ح ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علم ... علمی است که از جرح و تعدیل راویان با الفاظ مخصوصی و از مراتب آن الفاظ در آن بحث میشود. و این علم از فروع علم رجال احادیث است و با آنکه از رشته های مهم این علم است هیچکس آن را ذکر نکرده است . سخن در جرح و تعدیل رجال
زاویه ٔ تعدیللغتنامه دهخدازاویه ٔ تعدیل . [ ی َ / ی ِ ی ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن زاویه بود که از تقاطع آن دو خط آید که از مرکز فلک اوج و از مرکز عالم سوی آفتاب آیند. (التفهیم ص 118).
تعدیللغتنامه دهخداتعدیل . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن . یقال :عدل الحکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی . (از اقرب الموارد). راستی و درستی و ب
حوض تعدیلequalization tankواژههای مصوب فرهنگستانحوضی برای کاهش نوسانات جریان یا کاهش نوسانات غلظت فاضلاب ورودی