تعمیر اساسیmajor repairواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] تعمیراتی که در شناور بر روی افزار و قسمتهای مهم و اصلی و به مقیاس بزرگ انجام شود [حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] تعمیری که اگر بهدرستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی یا کیفیتهای صلاحیت پرواز هواگَرد تأثیر میگذارد
شناسة تعمیر،کد تعمیرqualifierواژههای مصوب فرهنگستانرمزینهای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقهای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است
تحمرلغتنامه دهخداتحمر. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) در فربهی چون حمار کودن شدن . (تاج العروس ج 3 ص 157).
تحمیرلغتنامه دهخداتحمیر. [ ت َ ] (ع مص ) سرخ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخ رنگ کردن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || گفتن کسی را ای حمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس ج 3 ص <
تحمیرلغتنامه دهخداتحمیر. [ ت َ ح َ ی ُ ] (ع مص ) بزبان حِمْیَری سخن گفتن . (تاج العروس ج 3 ص 157) (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). || بدخلق شدن . (شرح قاموس ). بدخوی گردیدن . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب چ تهران تحمیر بدین معانی
تعمیرلغتنامه دهخداتعمیر. [ ت َ ] (ع مص ) زندگانی دادن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). زندگانی دراز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری . (اقرب الموارد). || تا دیر دا
موتور سوختهblown engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که به دلیل آسیبدیدگی شدید قطعات داخلی آن نیاز به تعمیر اساسی یا تعویض داشته باشد
تعمیرآزماییdock trialsواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش دستگاههای عملیاتی ناو شامل موتورها که، پس از ساخت یا تعمیر اساسی ناوها و پیش از آزمایشهای مربوط به دریانوردی، در کنار اسکله یا در جایگاه یا مکانی ویژه انجام میشود
بهشهرلغتنامه دهخدابهشهر. [ ب ِ ش َ ] (اِخ ) نام قدیم آن اشرف در 25 کیلومتری شمال خاوری ساری و 78 کیلومتری باختر گرگان و 8 کیلومتری جنوب خلیج میان کاله . این شهر از بناهای دوره ٔ صفویه است و از
چهل ستون قزوینلغتنامه دهخداچهل ستون قزوین . [ چ ِ هَِ س ُ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام بنایی به قزوین که در اطراف آن باغ بسیار بزرگی بود. طول آن از خیابان واقع در شمال سبزه میدان کنونی تا حیات نادر و عرض آن نیز از جلوی اداره ٔ پست و تلگراف تا دیوار غربی شعبه ٔ بانک ملی امتداد داشت ولی قسمت زیادی از باغ مزبور د
قزوینلغتنامه دهخداقزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است . ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگ
تعمیرلغتنامه دهخداتعمیر. [ ت َ ] (ع مص ) زندگانی دادن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). زندگانی دراز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری . (اقرب الموارد). || تا دیر دا
تعمیرفرهنگ فارسی عمید۱. آباد کردن؛ مرمت کردن خرابی خانه؛ قابل سکنی کردن جا و منزل.۲. [قدیمی] زندگی دراز کردن.
تعمیرلغتنامه دهخداتعمیر. [ ت َ ] (ع مص ) زندگانی دادن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). زندگانی دراز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری . (اقرب الموارد). || تا دیر دا
تعمیرفرهنگ فارسی عمید۱. آباد کردن؛ مرمت کردن خرابی خانه؛ قابل سکنی کردن جا و منزل.۲. [قدیمی] زندگی دراز کردن.
خط تعمیرRIP track, repair inspect and paintواژههای مصوب فرهنگستانخطی در محوطة ردهبندی که عملیات تعمیر و بازرسی و نقاشی واگنها در آن انجام میشود