بالگروهheli team, helicopter teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از نیروهای مجهز به تجهیزات رزمی که با استفاده از بالگرد ترابری میشوند
گروه رویارویی با پیشامدهای رایانهایcomputer incident response team, cyber incident response teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از تحلیلگران امنیت رایانه که بهمنظور مهار و ریشهکنی و بازیابی آسیبهای ناشی از پیشامدهای امنیت رایانه گردهم آمده باشند اختـ . گروه روپر CIRT متـ . گروه رویارویی با پیشامدهای امنیت رایانهای computer security incident response team, CSIRT مرکز رویارویی با پیشامدهای رایانهای
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
گروه بازبینی باندchecker teamواژههای مصوب فرهنگستانگروه مسئول نگهداری علائم باند یا خزشراه یا پیشگاه
سقراطلغتنامه دهخداسقراط. [ س ُ ] (اِخ ) یونانی «سُکْراتِس » متولد در آتن (470 تا 468 ق .م ) وی در سال (400 یا 399 ق .م ) از طرف حکومت محکوم گردید و با نوشیدن
رواقیانلغتنامه دهخدارواقیان . [ رِ ] (اِخ ) ج ِ رواقی . رواقیون . اهل اسطوانه . (دزی ج 1 ص 22). حکمای اشراقیان که از مکاشفه احوال ضمائر معلوم می کردند و در کتابی نوشته بودکه رواقیان از آن گویند که ایشان بر رواق نشسته معالجه ٔ بی
تابعیتلغتنامه دهخداتابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از رابطه ٔ حقوقی و سیاسی که
کاپیتولاسیونلغتنامه دهخداکاپیتولاسیون . [ ت ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتلاسیون . حقی که به اتباع خارجیان در مملکتی دهند مبنی بر اینکه در محاکم خود آن مملکت محاکمه نشوند، بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه گردند. در رساله ٔ «حقوق بین الملل خصوصی » چ 1 صفحه ٔ <span
تعیینلغتنامه دهخداتعیین . [ ت َع ْ ] (ع مص ) وام بی نفع گرفتن و دادن وام بی نفع. || سبز شدن درخت . || شکوفه برآوردن درخت . || به میعاد بها فروختن رخت را پس بازخریدن آن را به کم قیمت پیشین . || دایر گردانیدن جنگ میان قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوراخ کردن مروارید.
لاعلی التعیینلغتنامه دهخدالاعلی التعیین . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + علی + التعیین ) تخییری . مردّد میان دو یا چند چیز . بدلی . رجوع به واجب تخییری و عام بدلی شود.
تعیینلغتنامه دهخداتعیین . [ ت َع ْ ] (ع مص ) وام بی نفع گرفتن و دادن وام بی نفع. || سبز شدن درخت . || شکوفه برآوردن درخت . || به میعاد بها فروختن رخت را پس بازخریدن آن را به کم قیمت پیشین . || دایر گردانیدن جنگ میان قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوراخ کردن مروارید.
علی التعیینلغتنامه دهخداعلی التعیین . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) بطور معین و معلوم . بر تصریح : ورای قدر منست التفات صدر جهان که ذکر بنده ٔ مخلص کند علی التعیین .سعدی .