تغذیةلغتنامه دهخداتغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظ
تغدیةلغتنامه دهخداتغدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کسی را چاشته دادن . (زوزنی ). چاشت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغدی شود.
سامانة تغذیة شیمیاییchemical feeding systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای برای ذخیرهسازی و اندازهگیری و تغذیة شیمیایی آب یا فاضلاب مطابق با مقادیر مورد نظر
منبع تغذیة جوشکاریwelding power sourceواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای تأمین ولتاژ و جریان مناسب برای جوشکاری