تغدیةلغتنامه دهخداتغدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کسی را چاشته دادن . (زوزنی ). چاشت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغدی شود.
تغذیةلغتنامه دهخداتغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظ
مخزن تغذیهriser 2, feederواژههای مصوب فرهنگستاندر ریختهگری، مخزنی از مذاب که برای جبران کسریهای ناشی از انجماد در قالب به کار میرود متـ . تغذیه 2
برنامهریزی تغذیهnutrition planningواژههای مصوب فرهنگستانطراحی روشهایی که دسترسی مناسب و کافی افراد جامعه را به مواد غذایی سالم امکانپذیر میسازد
پایش تغذیهnutrition monitoringواژههای مصوب فرهنگستاننظارت بر تغییر شاخصهای کلیدی وضعیت تغذیه در یک جمعیت و توصیف آنها برای شناسایی نیازهای موجود در جهت تدوین برنامهها و سیاستهای مداخلۀ تغذیهای
تراز تغذیهtrophic levelواژههای مصوب فرهنگستانهریک از سطوح انتقال غذا و انرژی در درون یک زنجیرۀ غذایی یا هرم غذایی