تیغگرلغتنامه دهخداتیغگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) تیغساز. آنکه تیغها را بسازد. (آنندراج ) : مغنی ز دف ساختی چون سپربه قانون خبرگیر ازین تیغگر. طغرا (از آنندراج ).رجوع به تیغساز شود.
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ ](ع مص ) دندان نمودن وقت خندیدن . || دندان شیر کسی را شکستن . || افتادن دندانها. || رخنه کردن . || رخنه بستن . || ثغر ثلمة؛ بستن رخنه را. (از اضداد است ).
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ / ث َ غ َ ] (ع اِ) درختی است که شکوفه ٔ سپید دارد. || گو. || رخنه . || دره ٔ فراخ . || دهن . || دندانها یا دندانهای پیشین یا دندان که هنوز در لثه باشد. || رسته ٔ دندان . || سرحد ملک کفار. مرز. دربند. دربند میان کفر و اسلام . (منتهی
تغييردیکشنری عربی به فارسیدگرگون کردن ياشدن , دگرگوني , تغيير , پول خرد , مبادله , عوض کردن , تغييردادن , معاوضه کردن , خردکردن (پول) , تغيير کردن , عوض شدن , تغييرمکان , نوبت کار , مبدله
تغييردیکشنری عربی به فارسیدگرگون کردن ياشدن , دگرگوني , تغيير , پول خرد , مبادله , عوض کردن , تغييردادن , معاوضه کردن , خردکردن (پول) , تغيير کردن , عوض شدن , تغييرمکان , نوبت کار , مبدله