تفاله 1bagasseواژههای مصوب فرهنگستانبقایای ساقۀ نیشکر یا چغندر قند یا سورگوم (sorghum) پس از خرد شدن و استخراج قند آن
تفالهلغتنامه دهخداتفاله . [ ت ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) از تف ، آب دهان و آله ، ادات نسبت . لفاظه . ثفل . کنجاره ٔ هر چیزی . بقیه ٔ میوه و امثال آن که آب آن را به کوفتن یا فشردن یا مکیدن و خاییدن گرفته باشند.جزء بیکاره و بیفایده از هر چیزی . (ناظم الاطباء).
طفالةلغتنامه دهخداطفالة. [ طَ ل َ ] (ع مص ) طفولة. نرم و نازپروریده گردیدن . || خرد و ریزه شدن . طفولة. طفولیة. (منتهی الارب ).
تفالهلغتنامه دهخداتفاله . [ ت ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) از تف ، آب دهان و آله ، ادات نسبت . لفاظه . ثفل . کنجاره ٔ هر چیزی . بقیه ٔ میوه و امثال آن که آب آن را به کوفتن یا فشردن یا مکیدن و خاییدن گرفته باشند.جزء بیکاره و بیفایده از هر چیزی . (ناظم الاطباء).
تفالهلغتنامه دهخداتفاله . [ ت ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) از تف ، آب دهان و آله ، ادات نسبت . لفاظه . ثفل . کنجاره ٔ هر چیزی . بقیه ٔ میوه و امثال آن که آب آن را به کوفتن یا فشردن یا مکیدن و خاییدن گرفته باشند.جزء بیکاره و بیفایده از هر چیزی . (ناظم الاطباء).