تفحیجلغتنامه دهخداتفحیج . [ ت َ ] (ع مص ) میان پای از هم باز نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). پیش پایها نزدیک نهادن و پاشنه ها دور در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفحشلغتنامه دهخداتفحش . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). بیهوده گفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گفتار زشت بگوش مردم رساندن . (از اقرب الموارد).
تفحجلغتنامه دهخداتفحج . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) هر دو پا را گشاده داشتن در رفتن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفاحشلغتنامه دهخداتفاحش . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) فحش گفتن و آشکار کردن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت زشت شدن .(دهار). از حد درگذشتن بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تزاید در بدی . (از اقرب الموارد).