تفضل داشتنلغتنامه دهخداتفضل داشتن . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ت َ ] (مص مرکب ) فزونی داشتن . (ناظم الاطباء). || نیکویی داشتن . لطف و احسان و خاطرنوازی داشتن در حق کسی : منت پذیر او نه منم در زمین پارس در حق کیست آنکه ندارد تفضلی .سعدی .
تفضللغتنامه دهخداتفضل . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ] (ع مص ) افزون شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برتری و فزونی . (ناظم الاطباء). || افزونی نمودن . || نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). لطف و مرحمت و احسان و مهربانی و خ
تفضیللغتنامه دهخداتفضیل . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فضل نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت . (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی ب
حسین کشمیریلغتنامه دهخداحسین کشمیری . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) (تفضل ...) ریاضیدان کشمیری . رجوع به تفضل حسین شود.
تفضل کردنلغتنامه دهخداتفضل کردن . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لطف کردن . احسان کردن . نیکویی کردن : احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام . ناصرخسرو.سبک باش ای نسیم صبحگاهی تفضل کن بدان فرصت که خواه
تفضللغتنامه دهخداتفضل . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ] (ع مص ) افزون شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برتری و فزونی . (ناظم الاطباء). || افزونی نمودن . || نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). لطف و مرحمت و احسان و مهربانی و خ
تفضلفرهنگ فارسی معین(تَ فَ ضُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برتری یافتن . 2 - نیکی کردن . 3 - (اِمص .) فزونی ، برتری . 4 - نیکی ، لطف .
تفضلفرهنگ مترادف و متضاد۱. عنایت، فیض، لطف، مرحمت ۲. برتری، تفوق، رجحان، فزونی، مزیت ۳. لطف، مهربانی، نیکی ۴. نیکی کردن، مهربانی کردن، عنایت کردن، لطف کردن
متفضللغتنامه دهخدامتفضل . [ م ُ ت َ ف َض ْ ض ِ] (ع ص ) افزون شونده و افزونی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). افزونی جوینده . (ناظم الاطباء). || نکوئی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آن که تفضل کند. آن که ناواجبی را بخشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مستفضللغتنامه دهخدامستفضل . [ م ُ ت َ ض ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از استفضال . باقی گذارنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فزونی خواهنده . (از منتهی الارب ). چیزی را افزون بر حق خودگیرنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفضال شود.
تفضللغتنامه دهخداتفضل . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ] (ع مص ) افزون شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برتری و فزونی . (ناظم الاطباء). || افزونی نمودن . || نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). لطف و مرحمت و احسان و مهربانی و خ