تفکیکلغتنامه دهخداتفکیک . [ ت َ ] (ع مص ) از هم بگشادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جدا کردن دو چیز از یکدیگر. (آنندراج ). جداکردگی چیزی از دیگری . (ناظم الاطباء). || رهانیدن و خلاص کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جدا کردن و خلاص کردن . (از اقرب الموارد).
تفککلغتنامه دهخداتفکک . [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) از هم واشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نزدیک زادن رسیدن ناقه ، پس فروهشته و سست گردیدن گرداگرد فرج وی و بزرگ گشتن پستانش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک آرزومند نر گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
تفکیکلغتنامه دهخداتفکیک . [ ت َ ] (ع مص ) از هم بگشادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جدا کردن دو چیز از یکدیگر. (آنندراج ). جداکردگی چیزی از دیگری . (ناظم الاطباء). || رهانیدن و خلاص کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جدا کردن و خلاص کردن . (از اقرب الموارد).
تفکیکلغتنامه دهخداتفکیک . [ ت َ ] (ع مص ) از هم بگشادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جدا کردن دو چیز از یکدیگر. (آنندراج ). جداکردگی چیزی از دیگری . (ناظم الاطباء). || رهانیدن و خلاص کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جدا کردن و خلاص کردن . (از اقرب الموارد).
توان تفکیکresolusion, resolving powerواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی سامانۀ نوری در جداسازی دو نقطۀ جداازهم