تقریباًلغتنامه دهخداتقریباً. [ ت َ ب َن ْ ](ع ق ) ضد تحقیقاً. بطور حدس و تخمین و بطور قیاس و نزدیک به آن . (ناظم الاطباء). نزدیک . به نزدیک . در حدود. کمابیش . بیش و کم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تقریبادیکشنری فارسی به انگلیسیabout, almost, approximately, circa, close , just, much, near, nearly, nigh, pretty, rather, roughly, round, some, virtually, well-nigh
دره قبلهواژهنامه آزاددَ رَ قوولَه یا دره قبله؛ اسم یک روستا. در فارسی یعنی دره ای که رو به قبله است، که تقریبا درست است و دربارۀ این روستا صدق می کند. و در کردی یعنی دره ای که گود است، که باز هم درست است.
ارنگلغتنامه دهخداارنگ . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رودِ ...) در اوستا ((رَنگها)) اسم رودی است با آنکه مکرراً در اوستا از آن اسم برده شده است و در کتب پهلوی غالباً به آن برمیخوریم باز تعیین محل آن مشکل و بطور حتم نمیدانیم که کدام از رودهای معروف حالیه در قدیم چنین نامیده میشده است . بواسطه ٔ قاصر بودن
تقریبادیکشنری فارسی به انگلیسیabout, almost, approximately, circa, close , just, much, near, nearly, nigh, pretty, rather, roughly, round, some, virtually, well-nigh
تقریبادیکشنری فارسی به انگلیسیabout, almost, approximately, circa, close , just, much, near, nearly, nigh, pretty, rather, roughly, round, some, virtually, well-nigh