تقسقسلغتنامه دهخداتقسقس . [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) شنودن آواز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تقشقشلغتنامه دهخداتقشقش . [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) از بیماری بِه ْ شدن . (زوزنی ). به شدن از چیچک و خشک گردیدن گر و ریش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).به شدن از بیماری جرب و آبله . (از اقرب الموارد).
متقسقسلغتنامه دهخدامتقسقس . [ م ُ ت َ ق َ ق ِ ] (ع ص ) شنونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شنونده و مستمع. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقسقس شود.
متقسقسلغتنامه دهخدامتقسقس . [ م ُ ت َ ق َ ق ِ ] (ع ص ) شنونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شنونده و مستمع. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقسقس شود.