تقلیدیلغتنامه دهخداتقلیدی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به تقلید. (ناظم الاطباء). پیرو. مقلد. کسی که بی تعقل و تأمل دنباله روی از دیگری کند : مپذیر قول جاهل تقلیدی گرچه بنام شهره ٔ دنیا شد. ناصرخسرو.از آن حکیم ، چو تقلیدی این سخ
تقلیدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ی، بدلی، مصنوعی، برگرفتهشده، عاریه، مأخوذ، متصنع، قلابی، جعلی، دروغی طوطیوار، بیمحتوا جایگزین، جانشین دست دوم
تراث تقليديدیکشنری عربی به فارسیاموزش , معرفت , دانش , مجموعه معارف وفرهنگ يک قوم ونژاد , فرهنگ نژادي , افسانه هاوروايات قومي , فاصله بين چشم ومنقار (يا دماغ) حيوانات
معاملة تقلیدیmirror tradingواژههای مصوب فرهنگستانمعاملهای که با استفاده از یک برنامة نرمافزاری به سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا بهصورت خودکار رفتار سرمایهگذاران موفق در سرتاسر جهان را تقلید کنند
تراث تقليديدیکشنری عربی به فارسیاموزش , معرفت , دانش , مجموعه معارف وفرهنگ يک قوم ونژاد , فرهنگ نژادي , افسانه هاوروايات قومي , فاصله بين چشم ومنقار (يا دماغ) حيوانات
معاملة تقلیدیmirror tradingواژههای مصوب فرهنگستانمعاملهای که با استفاده از یک برنامة نرمافزاری به سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا بهصورت خودکار رفتار سرمایهگذاران موفق در سرتاسر جهان را تقلید کنند