تقیه کردنلغتنامه دهخداتقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد : این مذهب را پوشیده و پنهان میداشتند و تقیه میکردند. (تاریخ قم ص <span class="hl" dir="lt
تکه تکهلغتنامه دهخداتکه تکه . [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص مرکب ) پاره پاره و لقمه لقمه . (ناظم الاطباء). قطعه قطعه . بریده بریده .
تکه تکهدیکشنری فارسی به انگلیسیasunder, bitty, fractional, piecemeal, sky-high, lump, patchy, sectional
تکهتکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتکه، پارهپاره، عضوعضو، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه شقهشده، مثلجگر زلیخا، شکسته، جدا ناقص پرپرو، تجهیز نشده کوچک
تقیة بنت غیثلغتنامه دهخداتقیة بنت غیث . [ ت َ قی ی َ ت ُ ب ِ ت ُ غ َ ] (اِخ ) ام علی تقیة بنت غیث بن علی السلمی الارمنازی ... رجوع به تقیة الارمنازیه و اعلام زرکلی ج 1 ص 164 شود.
reservationدیکشنری انگلیسی به فارسیرزرو، شرط، ذخیره، کتمان، تقیه، احتیاط، قید، ملاحظه، استثناء، قطعه زمین اختصاصی
تقیهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . تقیة ] (مص ل .) 1 - پرهیز کردن . 2 - خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان .
تقیهفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) خودداری از اظهار عقیده و مذهب، یا تظاهر برخلاف عقیده.۲. (فقه) خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان.۳. [قدیمی] پرهیزکاری.۴. [قدیمی] پرهیز کردن.
تقیهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . تقیة ] (مص ل .) 1 - پرهیز کردن . 2 - خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان .
ارتقیهلغتنامه دهخداارتقیه . [ اُ ت ُ قی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از امرای دیاربکر (495 - 712 هَ . ق .). ارتق بن اکسب مؤسس این سلسله یکی از سرداران لشکری ترکمان قشون سلجوقی بود که چون تتش سلطان دمشق بیت المقدس را فتح کرد او را بحک
تقیهفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) خودداری از اظهار عقیده و مذهب، یا تظاهر برخلاف عقیده.۲. (فقه) خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان.۳. [قدیمی] پرهیزکاری.۴. [قدیمی] پرهیز کردن.
تقیهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . تقیة ] (مص ل .) 1 - پرهیز کردن . 2 - خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان .