تلاتلالغتنامه دهخداتلاتلا. [ ت َ ت َ ] (اِ صوت ) تلالا : مست و خراب می روم در ره عشق بوالعلاباک ندارم از بلاتن تننا تلاتلا. مولوی (از انجمن آرا).رجوع به تلالا شود.
طلیطلاءلغتنامه دهخداطلیطلاء. [ طُ ل َ طَ ] (اِخ ) نام شهری است ، و احتمالاً شهر مزبور همان طلیطله است .(یاقوت به نقل از ابن درید). رجوع به طلیطلة شود.
تلالالغتنامه دهخداتلالا. [ ت َ ] (اِ صوت )نفس و صوت خوانندگی و گویندگی و آنرا تلالا و تلاتلا نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ). آواز و صدای خوانندگی و سازندگی . (ناظم الاطباء). و آن را تللی و یللی نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تلاتلا شود. || (اِ) در بیتهای زیر از خاقانی ، امیرخ