تلاحملغتنامه دهخداتلاحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) باهم پیوستن . (زوزنی ) (مجمل اللغة). پیوسته شدن .(ناظم الاطباء). بهم پیوستن چیزی سپس متباین بودن آن . || تقاتل . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) پیوستگی استخوانها بهم . (ناظم الاطباء).
تلاؤملغتنامه دهخداتلاؤم . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) کفشیر پذیرفتن جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استصلاح . (اقرب الموارد).
تلهملغتنامه دهخداتلهم . [ ت َ ل َهَْ هَُ ] (ع مص ) به یکبار فروخوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلاوملغتنامه دهخداتلاوم . [ ت َ وُ ] (ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
طلحاملغتنامه دهخداطلحام . [ طِ ] (ع اِ) پیل ماده .(مهذب الاسماء). لغتی است در طلخام . (منتهی الارب ).
پیوستنلغتنامه دهخداپیوستن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص ) مقابل گسیختن . متصل کردن . اتصال دادن . وصل . (دهار) (تاج المصادر). وصیلة؛ بهم آوردن . ترصیص ؛ بهم کردن . (دهار). الحاق کردن . منضم ساختن . رجوع به پیوندیدن شود : یکروز بهرام با سپاه