لغتنامه دهخدا
لجام . [ ل ِ ] (معرب ، اِ) لگام . فارسی است معرب . ج ، لُجُم ، اَلْجِمَة. (منتهی الارب ). لگام . لغام . دهنه . دهانه . جلو اسب . دست جلوی اسب . جوالیقی در المعرب (ص 300) گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون :بل هو معرب و یقال ا