لغتنامه دهخدا
تلخک . [ ت َ خ َ ] (ص مصغر) تصغیر تلخ باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). کمی تلخ . (ناظم الاطباء). || (اِ مصغر) نام گیاهی است بغایت تلخ و بعضی گویند خربزه ٔ تلخ است که به عربی حنظل و قثاءالنعام خوانند. (برهان ). حنظل . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بعضی کاسنی