تلویجلغتنامه دهخداتلویج . [ ت َل ْ ] (ع مص ) کژ گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
تلویزلغتنامه دهخداتلویز. [ ت َل ْ ] (ع مص ) بادام آگندن در خرما. (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
ثلوجلغتنامه دهخداثلوج . [ ث ُ ] (ع مص ) ثلج . برف باریدن . || آرمیدن تن . (تاج المصادربیهقی ). || آرام گرفتن دل و یقین کردن .
کژ گردانیدنلغتنامه دهخداکژ گردانیدن . [ ک َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کژ کردن . تعویج . تلویج . (منتهی الارب ). رجوع به کژ کردن و کج کردن شود.