تمارض کردنلغتنامه دهخداتمارض کردن . [ ت َ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را به بیماری زدن بی آنکه بیمار باشد. بر خویشتن بیماری بستن بی علت . اظهار بیماری کردن به دروغ .
تمارضلغتنامه دهخداتمارض . [ ت َرُ ] (ع مص ) بیماری نمودن ، بی بیماری . (زوزنی ). بیمار نمودن خود را بی علت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را بیمار نمودن بی مرض و خود را به تکلف مریض وانمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تیمیارتلغتنامه دهخداتیمیارت . (اِخ ) دهی از دهستان براآن است که در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
تمارضلغتنامه دهخداتمارض . [ ت َرُ ] (ع مص ) بیماری نمودن ، بی بیماری . (زوزنی ). بیمار نمودن خود را بی علت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را بیمار نمودن بی مرض و خود را به تکلف مریض وانمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تمارضmalingeringواژههای مصوب فرهنگستانتولید عمدی علائم یا نشانههای جسمی یا روانی دروغین یا اغراقآمیز با انگیزۀ بیرونی نظیر نفع مادی یا شانه خالی کردن از مسئولیتهای قانونی متـ . بیمارنمایی
متمارضلغتنامه دهخدامتمارض . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) آن که بیمار نماید خود را بی علت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خود را بی آن که بیمار باشد بیمار می نمایاند. (ناظم الاطباء). رجوع به تمارض شود.
تمارضلغتنامه دهخداتمارض . [ ت َرُ ] (ع مص ) بیماری نمودن ، بی بیماری . (زوزنی ). بیمار نمودن خود را بی علت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را بیمار نمودن بی مرض و خود را به تکلف مریض وانمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تمارضmalingeringواژههای مصوب فرهنگستانتولید عمدی علائم یا نشانههای جسمی یا روانی دروغین یا اغراقآمیز با انگیزۀ بیرونی نظیر نفع مادی یا شانه خالی کردن از مسئولیتهای قانونی متـ . بیمارنمایی