تمتحلغتنامه دهخداتمتح . [ ت َ م َت ْ ت ُ ] (ع مص ) برآسودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برآسودن شتر بر دستهای خود در رفتار. (از اقرب الموارد).
تمتعلغتنامه دهخداتمتع. [ت َ م َت ْ ت ُ ] (ع مص ) برخورداری گرفتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برخورداری یافتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منفعت گرفتن . (غیاث اللغات ). نفع بردن از چیزی به زمان دراز. (از اقرب الموا
تمتهلغتنامه دهخداتمته . [ ت َ م َت ْ ت ُه ْ ] (ع مص ) ستودن . و تکلف کردن در ستایش خود و ستایش جستن به چیزی که ندارد. (از اقرب الموارد). و گویند خود را به حیرت و حماقت زدن . (از اقرب الموارد). || محنت ورزیدن . || خرامیدن به ناز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مبالغه کردن در چیزی . (منتهی ا
تمتیحلغتنامه دهخداتمتیح . [ ت َ ] (ع مص ) دم به زمین سپوختن ملخ جهت خانه نهادن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمتیعلغتنامه دهخداتمتیع. [ ت َ ] (ع مص ) برخورداری دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). به انتها و کمال رسانیدن چیزی را. || توشه دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || متعه دادن زن
تمتع کردنلغتنامه دهخداتمتع کردن . [ ت َ م َت ْ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در بیت زیربمعنی تمتع بردن ، تمتع یافتن آمده است : نکردی تمتع نخوردی نبیدکزین هر دو گردد خرد ناپدید. نظامی .رجوع به تمتع و دیگر ترکیبهای آن شود.
تمتعلغتنامه دهخداتمتع. [ت َ م َت ْ ت ُ ] (ع مص ) برخورداری گرفتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برخورداری یافتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منفعت گرفتن . (غیاث اللغات ). نفع بردن از چیزی به زمان دراز. (از اقرب الموا
حج تمتعلغتنامه دهخداحج تمتع. [ ح َج ْ ج ِ ت َ م َت ْ ت ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تمتع و حج شود.
متمتعلغتنامه دهخدامتمتع. [ م ُ ت َ م َت ْ ت ِ ] (ع ص ) برخورداری یابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که برخورداری می یابد. (ناظم الاطباء). برخوردار از چیزی و کامران و مسرور. (ناظم الاطباء). بهره یاب . بهره مند. بهره ور. برخوردار. محظوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- <span class="hl"
تمتعلغتنامه دهخداتمتع. [ت َ م َت ْ ت ُ ] (ع مص ) برخورداری گرفتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برخورداری یافتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منفعت گرفتن . (غیاث اللغات ). نفع بردن از چیزی به زمان دراز. (از اقرب الموا