تمثیلاًلغتنامه دهخداتمثیلاً. [ ت َ لَن ] (ع ق ) بطور تمثیل و تشبیه و بطور کنایه و بطور مثل . (ناظم الاطباء).
تماثللغتنامه دهخداتماثل . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) از بیماری به شدن . (زوزنی ) (آنندراج ). به گشتن بیمار و از بیماری به شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : امید از تماثل و انتعاش برداشت و به آب و هوای غزنه مشتاق گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || مانند یکدی
تماثیللغتنامه دهخداتماثیل . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمثال . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصاویر و اصنام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ز بهر آن بت ، بتخانه ای بنا کردندبه صدهزار تماثیل و صدهزار صور. <p class
نمایش اخلاقیmorality playواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمایش تمثیلی قرون وسطی که به کشمکش نیروهای خیر و شر در انسان میپردازد
مَا قَدَرُواْفرهنگ واژگان قرآننشناختند(در عبارت "مَا قَدَرُواْ ﭐللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ "نميتوانند خدا را آن طور که حق اندازهگيري او است ، اندازه بگيرند ، تمثيلي است براي اينکه مردم آن طور که بايد خدا را نميشناسند )