لغتنامه دهخدا
تنجیس . [ ت َ ] (ع مص ) پلید کردن . (زوزنی ) (دهار). ناپاک و پلیدکردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد): فلان نجسته الذنوب . || تعویذ و عوذه آویختن به کودک . (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه به جهت دفع چشم زخم کنند از مهره و تعویذ و پلیدی یا استخو