تندعنانلغتنامه دهخداتندعنان . [ ت ُ ع ِ ] (ص مرکب ) اسب تیزرو و بددهن و سرکش . (ناظم الاطباء). رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.
توسنلغتنامه دهخداتوسن . [ ت َ / تُو س َ] (ص ، اِ) نافرهخته بود؛ یعنی ناآموخته . (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 154). وحشی و رام نشونده را گویند عموماً. (برهان ). سرکش و گردنکش و وحشی و ناآزموده . (ناظم الاطباء)... در هر صورت توس