تنزل کردنلغتنامه دهخداتنزل کردن . [ ت َ ن َزْ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پس رفتن . واپس رفتن . مقابل ترقی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنزل و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنزللغتنامه دهخداتنزل . [ ت َ ن َزْ زُ ] (ع مص ) فروآمدن . (زوزنی ). فرودآمدن . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن به درنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). به درنگ و مهلت فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آهستگی و آرامی فرودآمدن . (
تنزیللغتنامه دهخداتنزیل . [ ت َ ] (اِخ ) قرآن مجید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کتاب خدای تعالی که پیغامبرخاتم آورد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر وخداوند نهی . فردوسی .شور است
تنزیللغتنامه دهخداتنزیل . [ ت َ ] (ع مص ) فروفرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد) : و قرآناً فرقناه لتقرأه ُ علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلاً. (قرآن <span c
تنزیلفرهنگ فارسی عمید۱. سود؛ بهره.۲. [مجاز] = قرآن۳. (اسم مصدر) پرداخت وجه برات یا سفته قبل از سررسید آن و کسر مبلغی از آن به عنوان سود.۴. (اسم مصدر) فروفرستادن.۵. (اسم مصدر) پایین آوردن.۶. (اسم مصدر) [قدیمی] وحی.
degradeدیکشنری انگلیسی به فارسیتخریب، تنزل دادن، تنزل کردن، پست کردن، خفت دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن
degradesدیکشنری انگلیسی به فارسیتضعیف می شود، تنزل دادن، تنزل کردن، پست کردن، خفت دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن
تنزللغتنامه دهخداتنزل . [ ت َ ن َزْ زُ ] (ع مص ) فروآمدن . (زوزنی ). فرودآمدن . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن به درنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). به درنگ و مهلت فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آهستگی و آرامی فرودآمدن . (
متنزللغتنامه دهخدامتنزل . [ م ُ ت َ ن َزْ زِ ] (ع ص ) به درنگ و مهلت فرود آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آهسته و به درنگ فرودآینده . (ناظم الاطباء). فرود آینده و نازل شونده : تأیید خدایی به تن او متنزل اقبال سمایی به رخ او متوجه . <
مستنزللغتنامه دهخدامستنزل . [ م ُ ت َ زَ ](ع ص ، اِ) آنکه از مرتبه و مقام خود فرود آورده شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنزال شود. || محل نزول و منزل و خانه . (ناظم الاطباء).
مستنزللغتنامه دهخدامستنزل . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) فروآورنده . (از اقرب الموارد). فروفرستنده . (آنندراج ). || درخواست کننده از کسی که از نظر خود دست بردارد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنزال شود.
تنزللغتنامه دهخداتنزل . [ ت َ ن َزْ زُ ] (ع مص ) فروآمدن . (زوزنی ). فرودآمدن . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن به درنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). به درنگ و مهلت فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آهستگی و آرامی فرودآمدن . (