تنغصلغتنامه دهخداتنغص . [ ت َ ن َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) ناخوش شدن عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). تیره شدن زندگانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنغشلغتنامه دهخداتنغش . [ ت َ ن َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) لرزیدن و جنبیدن مرغ و چهارپایه و جز آن به جای خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
تنغیصلغتنامه دهخداتنغیص . [ ت َ ] (ع مص ) ناخوش گردانیدن عیش .(زوزنی ). تیره ساختن عیش را بر کسی : نغصه العیش و علیه تنغیصاً؛ تیره سازد عیش را بر وی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تناغصلغتنامه دهخداتناغص . [ ت َ غ ُ ] (ع مص ) انبوهی نمودن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متنغصلغتنامه دهخدامتنغص . [ م ُ ت َ ن َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) زندگانی تیره . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). تیره روزگار. رجوع به تنغص شود. || بی آسایش در زندگانی . (ناظم الاطباء).
متنغصلغتنامه دهخدامتنغص . [ م ُ ت َ ن َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) زندگانی تیره . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). تیره روزگار. رجوع به تنغص شود. || بی آسایش در زندگانی . (ناظم الاطباء).